چرا بايد از ميراث فرهنگي نگهباني کرد ؟
دکتر تورج پارسي- بشر، در عرصه ي هستي، چنگالي که به او توان رو در رويي با حيوانات درنده را بدهد نداشت. اگر از چوب دستي سود مي جست، باز هنوز در مرحله اي که مي بايد قرار گيرد نبود. اما از روزي که سنگ را تراشيد گام در مرحله اي گذاشت که در تاريخ زيست او تعيين کننده گرديد.
او، در اين فرازو نشيب، مصون از خطا نبود اما پي گيرانه راه را به سوي بهتر شدن طي کرد؛ آنچنان که توانست در برابر ناساگاري هاي طبيعي و طعمه شدن، خود را مصون نگهدارد .کشف آتش نخستين انقلاب در زندگي بشر و در مسير ابزارسازي و تغيير ابزار بود که جهش بسيار بزرگي را رقم زد .
و امروز اگر شاعران همچنان بر بال ابرها به ناکجاها گشت مي زنند، همان انسان ديروزين، با خرد و دانش چشم گير خود کهکشان ها را در مي نوردد. اين بشر با ناملايماتي که در عرصه ي هستي پشت سر گذاشته ، پولاد آبديده و ارزشمندي شده که توانسته است تاريخ را بسازد و خود هر چه بيشتر ببالد.
بشر، در راستاي زندگي پر فراز و نشيب خود بر روي زمين، آثار و يادمان هايي بر جاي گذاشته است که با بررسي آنها و در نظر گرفتن زمان و مکان ساختن شان مي توان نوسان هاي پيشرفت و پس رفت او را مشخص نمود . با اين حساب هر قطعه سنگي، سفالي، ويرانه ي کاخ و ساختماني، و يا تپه خاموش و فراموش شده و دور افتاده اي، برگي از تاريخ زيست انسان است که بايد با اعتبار به آن نگريست چرا که در آن محصول رنج و مرارت پيشينيان نهفته است. به گفته ي اکتاويو پاز، جهان «خوشه اي از نشانه هاست.» بخشي از اين يادمان ها ي گمشده هم چنان در شکم زمين مادر سرگردانند تا دستي آشنا و مسئول آنها را به ديگر صفحات تاريخ بيفزايد و مارا به درازا ي کهن کرداري انسان در عرصه ي هستي آشناتر سازد .به گفته ي شاعر، اگر آشنا به راز و رمز کار باشيم بي گمان در دل هر ذره آفتابي نهفته خواهيم ديد .
آيا نمي توان اندرون زمين را همچون روي زمين يک بانک اطلاعاتي کهن دانست که در بر گيرند ه ي راز شگفت انگيز زندگي انسان از زيست ابتدايي تا بنيان نهادن فرهنگ و تمدن است ـ بانک شناخت هويت فرهنگي انسان، چه در عرصه ي ملي و چه فراملي ؟ آيا اگر انسان، گذشته را به ديده ي اعتنا نمي گريست، چگونه حال را به آينده پيوست مي داد؟ و آيا به سبب همين خردمندي نبود که تاريخ مفهوم يافت و انسان به خود معنا داد؟
انسان، با شناخت مفهوم زمان ـ آن هم به شکلي تعيين کننده ـ به گذشته نگاه مي افکند تا در زمان حال بتواند مسافر آگاه آينده باشد . به همين دليل اعتبار گذشته به شکل کارنامه ي تاريخي چوني و چرايي انسان ويژگي تاريخي مي بخشد و، بدين شکل، گذشته و حال و آينده تاريخي انسان به هم پيوند مي دهد .
تاريخ هر ملتي شناسنامه ي اوست، برآيند ي است ازآنچه که او در عرصه ي فرهنگ مادي و معنوي به ظهور رسانده است .و، در اين برآيند، فرهنگ جهاني مينياتوري است رنگين از کارکرد ملت ها؛ آنچنان که مي توان نتيجه گرفت که باشندگان بر اين کره ي خاکي همگي در رشد و توسعه ي فرهنگ جهاني شريک اند . به دليل همين پيوست و پيوند ميراث ملي سرزمين ها ست که ارزش جهاني شان را فراملي قلمداد کرده و آنها را بخشي از ميراث جهاني بر مي شمارند.
(اشاره سردبيري: دکتر تورج پارسي جامعه شناس و پژوهشگر حوزه هاي فرهنگي و ايران شناسي است. ايشان استاد بازنشسته دانشگاههاي شيراز و اوپسالا –سوئد- هستند و در ساليان اخير بيشترفعاليتهاي خود را بر تلاش براي حفظ ميراث فرهنگي و طبيعي ايران متمرکز کرده اند.)
انتهای خبر // www.iren.ir // ایرن
 دکتر تورج پارسی
|